• وبلاگ : ورود پسرا ممنوع
  • يادداشت : تيترشو شما بگيد!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 72 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سايمون 

    دوران دانشجويي سر کلاس "اخلاق اسلامي" آخوندي استادمان بود، بسيار پر مدعا و از خود راضي، معمولاً کلاسهاي خسته کننده رو اول صبح ميزارن، اين استاد گرانمايه ما ساعت 7 صبح دانشگاه و 7:55 سر کلاس بود! اين وقت شناسي نشانه مومنه! خاصه اينکه مومن دغدغه زيادي توي دنيا نبايد داشته باشه شب زود بخوابه سي چي موشک طراحي کنه! يا فيزيک اتمي بخونه! به موقع نياز، ميشه و هست آدمايي که جاي موشک بپرن!!! دوستي را به يقين ميشناختم در کارخانه قند مياندواب شيفت شب کار ميکرد بنده خدا پدر نداشت و توي اين سن وسال شده بود سرپرست خانواده!! هميشه سر کلاس خميازه ميکشيد! ميدونيد يه روزي اين استاد اخلاق اسلامي جلوي ما دانشجوها برگشت به اين بيچاره چي گفت؟؟؟ گفت مفلوک شبها کمتر بشين پاي ماهواره و فيلم کذايي ببين بلکه روزا چشات از حدقه در نياد!!!! من ديگر از آن روز به بعد نخواستم اخلاق اسلامي ياد بگيرم کتاب را انداختم زير پاي آخونده و از کلاس رفتم بيرون. برا همينه اغلب کامنتهام طوريه که اين خانوم ميحذفه چون خيلي بي ادبم چيکار کنم کسي نبوده يادم بده يا اگه يادم داده بوده از يادم پريده....

    نتيجه اخلاقي : هيچ چي.

    پاسخ

    اون معلم اخلاقت احتمالاً مهدي كروبي يا محسن كديور نبوده؟؟!!