خواهر عزيز.. من هم مانند شما جواني هستم که در همين مملکت اسلامي بزرگ شده ام.و بر خلاف تصور شما که فکر ميکنيد ما جوان ها تحت تاثير فيلم ها و سياست هاي غرب هستيم و براي هدايت ما بايد جهاد کرد ,حتي مخالف ماهواره ها و .. هستم.چون من ميفهمم که اين فرهنگ مستهجن فقط براي گرم کردن سر من و شماست که دغدغه اصلي زندگيمان بشود مبارزه و کم کردن روي مخالفان و مجاهده و از احوال خويش غافل بشويم.وگرنه تا فرهنگ مستهجني نباشد من و شما با چه مبارزه کنيم؟؟!!
به هر حال.. من در شهري زندگي ميکنم که به مردهايش گفته اند اگر زني با چادر بود به او احترام بگذار.اما اگر زني لباس ديگري پوشيد تو اجازه(!) داري به او توهين کني!جاي او را در صف بگيري!در خيابان برايش بوق بزني و به او متلک بگويي!اگر اعتراض کرد به او توهين کني! در مورد شخصيتش قضاوت کني! در تاکسي يا اتوبوس يا مترو به او تعرض کني.حتي ميتواني به او تجاوز کني! خيالت هم راحت باشد.چون قانون و عرف و حتي سياستمداران اين حق را به تو ميدهند!من هم مثل شما قسم ميخورم! که اين رفتار ها را در طول روز بار ها و بارها به چشم ميبينم.در حق همه زنهايي که ميبينم.از معلم و پزشک گرفته تا بانوي خانه دار و حتي دانشجو و محصل.
اين همان دلايلي است که من عنوان کردم و شما هم گفتيد که "خيلي خوب و عاليست.اما اينها دلايل حجابند"
نه.اينها دلايل حجاب نيستند.اينها دلايلي اند که ميخواهند بگويند بايد و بايد به زن و مرد احترام گذاشت.با هر پوشش يا عقيده يا سواد.بي حجابي هيچ زني ابدا به ما اجازه نميدهد که به او توهين کنيم يا حق او را ضايع کنيم يا فکر کنيم که او غربزده مزدوري است که بايد چيزي را به او فهماند يا طرز فکر او را مسخره کرد.که اگر بنگان خدا مجاز به اين کار بودند خداوندگار حتما حد و حدود آن را نيز مشخص ميکرد.
من هم قسم ميخورم که بر خلاف تصور شما در کشورهاي ديگر که مسلمان نيستند,مردها و زنها زندگي ميکنند و حتي بيشتر از ما پايبند اصول اخلاقي خود هستند.عقلشان و تمام فکر و ذکرشان تو چشمانشان نيست.متوجه اند که ميشود بدون حجاب به ديگران زندگي بخشيد و دردي از کسي کم کرد.اگر آمار تجاوز ها و کودکان بي سرپرست آنها بالاست به دليل اين است که بسياري از انها مخفي کاري براي خوب جلوه دادن همه چيز ندارند.مشکل را اعلام ميکنند و دنبال حل آن هستند.چون ما اصلا سيستم آماري در اين مورد نداريم!
راستش من چادري نيستم.اما شخصا هميشه دقت ميکنم به لباسي که ميپوشم.به خاطر محدوده اي که در آن زندگي ميکنم هيچ وقت با مانتوي کوتاه يا تنگ يا با آرايش در بيرون خانه ام ظاهر نميشوم.اما من هميشه احساس نا امني ميکنم. حتي در خانه ام.حتي در ماشينم.حتي در وسيله نقليه عمومي.چرا؟ چون مردهاي شهر ما دقيقا مثل مردهاي شهر شما هستند.فقط ياد گرفته اند که به زنهاي خاصي با پوشش خاص احترام بگذارند! نه به تمام زنها.( اين زن و پوشش خاص در هر شهري حدود متغيري دارد).
آيا به نظر شما صحيح است که مردها با خانم ها محجبه يک جور رفتار کنند و با زنهاي غير محجبه يک جور ديگر؟ اگر شما پسر بوديد به زني که حجاب مطابق اعتقاد شما نداشت بي احترامي ميکرديد؟آيا شما فکر ميکنيد زني را که هوش و سواد و توانايي و تخصص انجام کار خاصي را دارد که عده زيادي از آن محرومند را بايد به دليل بي حجابي کنار گذاشت و شخص نالايق اما محجبه را بر سر کار او گذاشت؟
البته من هم ميدانم که خوشبختانه در حال حاضر ما متخصصهاي محجبه فراواني داريم که به حمد الله مشغول فعاليت هستند.منظور من ديدگاه شماست.
سخنم طولاني شد.اين بحث ها بي پايان اند.چون همه ما به عقايد خود غيرت داريم.و تفکر انسان نا محدود است.حالا يکي بحث فلسفي ميکند.يکي بحث منطقي.يکي بحث تاريخي.يکي از ديد جامعه شناسانه. و حتي يکي با تمسخر ديگران.و هيچ کدام از ما نميتوانيم با چند دليل که به نظر منطقي مي ايد و چند خط نوشته و تجزيه تحليل ديني يا حتي ضد دين جهان بيني کسي را عوض کنيم.
اينجا هم وبلاگ شماست و حريم شما. به اين حريم احترام ميگذارم و سخنانم را پايان ميبخشم.