اين يک حقيقت غيرقابلانکار است که اگر شخص يا جمعي، به شهوتراني و لذتپرستي مبتلا شدند ديگر نبايد از آنان توقع انسانيت و عقلانيت داشت. چراکه شخص «شهوتمدار» و «هوسمحور»، تمام توجه و تمرکزش بر فراهمآوردن زمينه براي کامجويي بيشتر و بهتر است و اصلاً «هواينفس» را بهعنوان معبود و خداي خود انتخاب ميکند و در آستان «هوس» و «شهوت»، بندگي مينمايد! اين همان حقيقتي است که قرآنکريم با ظرافت خاصي به آن اشاره نموده است: «...أَفرايْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلههُ هَواه...» [جاثيه/23] يعني «پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده است.»
افرادي که به اين بيماري مهلک، مبتلا ميشوند، قبلهي آمالشان ميشود تبعيت از هواينفس و چنين اشخاصي ديگر با مفاهيمي مثل «آزادگي»، «استقلال»، «نفي حرفزور»، «دفاع از ناموس و مذهب»، «مقابله با ظلم» و ... کاملاً بيگانه ميشوند و اين همان نقطهي مطلوبي است که استکبارجهاني بدنبال آن است. استکبار، بسيار دوست ميدارد که مردم دنيا بخصوص جوانان، سرگرم لذتهاي حيواني و شهونراني باشند و در سايهي غفلت آنان، به چپاول دنيا بپردازد. اتفاقاً حاکمان غربي، براي ملت خودشان هم اين نسخه را تجويز کرده و ميکنند تا اينکه آنها مزاحمتي براي سياستهاي ظالمانهي آن دولتها -در داخل و خارج- ايجاد نکنند.