جنگ افروزي عائشه عليه مولا علي عليه السلام
به اتفاق مورخين عائشه از کساني بود که شعله جنگ جمل را روشن کرد. و در آن جنگ همراه با طلحه و زبير شرکت داشت. مولا علي عليه السلام قبل از شروع جنگ آنها را نصيحت کردند تا از تصميم خود دست بردارند. ولي عائشه در تصميم خود محکم بود. و دشمني خود را با علي عليه السلام به بالاترين حد رساند و اعلان جنگ عليه امام زمان خود مولا علي عليه السلام را صادر کرد. و صد ها نفر را به کشتن داد.
سوال بنده از محبين عائشه اين است که اعلان جنگ عليه مولا علي عليه اسلام که تمامي مورخين در آن اتفاق کرده اند اگر نشانه دشمني عائشه به علي عليه السلام نيست نشانه چيست ؟ شادي بي حد و حصر عائشه پس از شهادت مولا علي عليه السلام
وقتي خبر شهادت علي عليه اسلام به گوش عائشه رسيد سجده شکري به جاي آورد و اظهار سرور و شادي نمود و از وجد و خوشحالي اين شعر را بر زبان راند:
"علي برفت و ديگر براي وي بازگشتي نيست. با درگذشت وي آنچنان در دردل خود احساس شادي و سرور نمودم که خانواده مسافر از برگشتن مسافر عزيزش احساس سرور مي کند. آري با رفتن علي چشم من روشن گرديد. "1 شعر عائشه در مدح قاتل علي عليه السلام عائشه که اين اشعار را به پايان رسانيد سپس پرسيد: قاتل علي کيست؟ گفتند: مردي از قبيله مراد.
عايشه شعري خواند که مضمون آن چنين است:"او (علي) اگر چه در موقع مرگ از ما دور بود ولي زنده باد جواني که مژده مرگ او را به ما داد و مسررمان ساخت. "گفتار عائشه به گوش زينب دختر ام سلمه رسيد بر عائشه اعتراض کرد و گفت: عائشه! آيا درباره علي اين چنين سخن مي گوئي و خبر کشتن او را براي خود وسيله سرور مي داني؟ ا لعلي تقولين هذا ؟
عائشه به عنوان عذر خواهي گفت: من ديگر فراموش کار شده ام هروقت مطلبي را فراموش کردم تذکر دهيد. 2و به يمن اين ماجرا، اسم غلام خود را به عبد الرحمن ( که هم نام ملج است) تغيير داد که با آوردن نام وي ياد اين واقعه بيفتد!بنا به نقل ابوالفرج پس از اين گفتگو عائشه در پاسخ زينب شعري بدين مضمون خواند:"در ميان ما نيز معمول بود که دوستان را با القاب و اوصاف فراوان تعريف و تمجيد مي نموديم در مدح آنان قصائد و اشعار مي سروديم. ولي آن دوران گذشت و آن زمان سپري شد و ديگر مدح و تعريف تو درباره آنان به صداي مگس مي ماند که کوچکترين اثر و سودي ندارد. " 3منظور عائشه اين بود که با کشته شدن علي عليه السلام دوران مدح و تعريف وي نيز سپري گرديد!!!

-----------------------------------------
اسناد:
1-فالقت عصاها واستقر بها النوي....کما قر عينا بالاياب المسافر
فان يک نائبا فلقد نعاه.....غلام ليس في فيه التراب
2-طبري ?/?? -- طبقات ?/?? -- مقاتل الطالبين ?? -- کامل ابن اثير ?/???
3-مازال اهداء القصائد بيننا .......باسم الصديق و کثره الالقاب.