خدا ميداند که چقدر از اين روزگار و بعضي مردمانش خسته ام. راستش کسي را براي درد دل نمي يابم. گفتم شايد شما ...
نميدانم چه گناهي کرده ام که فرزند شهيد ياجانباز وايثارگر و رزمنده و آزاده و ... نيستم. نميدانم چه گناهي کرده ام که در عين اينکه داراي مدارج علمي دانشگاهي( کارشناسي ارشد ؛ دو دوره دانشجوي نمونه ، معدل بالا و ... ) هستم اما چون معرف ( پارتي ) ندارم و منتصب به کسي نيستم، بيکارم. نميدانم چه گناهي کرده ام که در عين داشتن مهارتهاي شغلي بسيار اما فقط از من بيگاري ميخواهند. نميدانم کسي که حتي در آزمون استخدامي آموزش و پرورش شرکت نکرده !!! و خودش گفت که با سهميه ايثارگر بودن پدرش در رشته غير مرتبط ، استخدام آموزش و پرورش شده و مدرک اش را هم با سهميه بدست آورده، چطور ميتونه پاسخگوي اين بي عدالتي باشه. چطور ميشه کسي در آزمون قبول بشه ولي خيلي راحت بذارنش کنار و بهش بگن بعضيهاي ديگه در اولويت اند !!! .آخه مگه ما در اين مملکت زندگي نميکنيم. يعني هرکي شهيد و ياجانباز وايثارگر و رزمنده و آزاده نداره بايد بميره؟ ايکاش مي توانستم با اهل دردي حرف بزنم. ايکاش ... خدايا منکه تو را دارم. تو براي من بسي.
از درد سخن گفتن و از درد شنيدن
با مردم بي درد نداني که چه درديست