اولا) لطفا از اين به بعد فونت نوشته ات رو درشت نكن. (چون حالم از نوشته هاي بزرگ با فونت تاهوما به هم ميخوره!) مطمئن باش اگه استدلالت منطقي باشه، با همون فونت ريز هم ميتونه تاثير گذار باشه .................... دوم) "چشماتو روي حقايق نبند" حرف بدي نيست. اما وقتي شما اونو توي حرفات ميگي معناش اينه که حقايق همون حرفاي شماست و من هم بايد بپذيرم وگرنه چشمامو روي... سوم) مثال دوخطي و بدون جزئيات شما براي اين آدمو به شک ميندازه که حتي زحمت نام بردن از فلان شهر رو هم به خودت ندادي و يا نام بردن از اسم اون وزارتخونه معروف (مگه وزارتخونه، شخصه که معروف باشه يا غير معروف!). آيا نام بردن از اينا جزء دادن اطلاعات شخصه؟!!! ........ بازهم تاکيد ميکنم که نميگم حتما داري دروغ ميگي ولي اجازه بده که شک بکنم! ............ درضمن، مشخص و روشنه که ديگه ذکر نام اين شهر و وزارتخونه نميتونه فرق چنداني در اصل قضيه بوجود بياره چون اسم پيدا کردن خيلي آسونه! ................. چهارم) در نيومدن اون بنده خدا اگر بخاطر بد بودن رتبه مي بود ميشد اسمش رو بدشانسي يا استرس يا قضاي الهي گذاشت اما توجه داشته باش که رتبه ي اين خانم خوب بوده (و ايضاً معدلش، چون اين سالها نقش معدل در قبولي کنکور بالا رفته). حالا کسي با اين احوالات، سهميه نتونسته براش کاري بکنه. آره عزيز، معيار قبولي افراد در رشته هاي انتخابي شون توسط دستگاه ها، شانس و اينجور چيزا نيست. بلکه رتبه و سهميه و معدل و اينجور چيزاست ................... پنجم) جملات آخرت بدجوري در تناقضند! چون از طرفي ميگي افراد به ظاهر ايثارگر و مدعي ديانت قابل نقدند (بخاطر پارتي بازي) و از طرفي ديگه ميگه پارتي نبوده و سهميه بوده. کدوم باور کنيم؟؟!