• وبلاگ : ورود پسرا ممنوع
  • يادداشت : پنج كيلومتر تا هاليوود!
  • نظرات : 18 خصوصي ، 92 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بسيجي 

    الان فکر يه مساله اي که چند روز پيش اتفاق افتاده بود بدجور ذهنم مشغول کرده بود ميگم شايد براي شما هم سودمند و مفيد باشه

    ارضا به حضور شما چند روز پيش براي انجام کاري مثلا براي کمک به پدر گراممون رفتيم به شهرداري منطقه 3 تو خيابان شريعتي از اونجايي هم که شب قبلش درست نخوابيده بودم رو صندلي هاي وسط سالن نشسته بودم که متوجه اين شدم که انگار پير مردي داره سر و صدا ميکنه با خودم گفتم حتما اومده اينجا ، اين بر و بچه هاي شهرداري هم درست کارش انجام ندادند و بي خيالش شدم تا موقع رفتن که داشتيم از در ساختمان ميامديم بيرون ، پدرم با حالت کاملا ناراحت و عصباني رفت سمت همون پير مرده که داشت داد و بيداد ميکرد ازش پرسيد کارت حل شد اون هم گفت نه پدر ما هم بهش گفت انشالله اصلا حل نشه و خودت هم به درک واصل بشي بعد که پدرم اومد گفتم قضيه چي بود پدرمون گفت طرف از حضرت اقا شروع کرده به فحش دادن تا خود حضرت علي و بقيه ائمه با خودم گفتم شانس اورد ما نشنيديم وگرنه که نميدونم چي ميشد خلاصه بگذريم اون روز گذشت ولي الان هر چي فکر ميکنم راجع به اون قضيه ميبينم که هر نامرد ، وطن فروشي که با اين انقلاب مشکل داره ميتونم بي شک بهتون بگم يا ابلهي مثل خوارج يا نه حتما با اسلام هم مشکل داره و اين قضيه اولا که بي ربط به اين به اصطلاح ازادي خواه نيست بعدش هم که ما رو در شناخت دشمن کمک ميکنه

    يا علي