رييس محترم بانک مرکزي فرموده اند قضيه اختلاس سه هزار ميليارد توماني را سياسي نکنيد. اگرچه اين امر در کشور ما براي مسايل کوچکتر از اين هم تقريبا نشدني است اما ما سعي کرديم با استقبال از اين درخواست آقاي بهمني با رويکردهايي غير سياسي به اين موضوع نگاه کنيم تا در اين وانفسا که ايشان از هر طرف زير فشار است، حالي به ايشان داده باشيم:رويکرد ورزشکارانهدر اين رويکرد مي توان اين اتفاق را مانند پيروزي در مسابقه ورزشي سه گانه (دو، تير اندازي و شنا) دانست چراکه مختلسان با دوندگي فراوان توانسته اند خود را به درياي بي کران بيت المال رسانده و با شيرجه زدن در آن و زيرآبي رفتن(آفرين به اين نَفَس!)، مسافت سه هزار ميليارد توماني را در طي چند سال طي کنند و در واقع تيرشان به هدف نشسته است.رويکرد روانشناسانهدر اين رويکرد، اين اختلاس ناشي از سر باز کردن عقده هاي رواني اختلاس کننده است، چرا که وي پس از اينکه مدتها پول خود را جمع کرده تا با آن بستني 400 هزار توماني بخرد، ناگهان مي بيند که قيمت طلا چند برابر شده و ديگر با اين پول به او نه در رستوران گردان که در زيرزمين برج ميلاد آب زرشک هم نمي دهند.بنابراين او دوباره پول خود را جمع مي کند ولي دوباره اين اتفاق مي افتد. تکرار اين شکستها موجب مي شود که او تصميم بگيرد به يکباره چنان پولي به جيب بزند که سياستهاي بانک مرکزي هم نتواند با افزايش قيمت طلا او را از خوردن بستني طلا باز بدارد!رويکرد هواشناسانهدر اين رويکرد مي توان اين اختلاس را ناشي از تسلط اختلاس کننده به علم هواشناسي دانست چراکه وي با تشخيص دقيق و به موقع جهت وزش باد، حرکت خود را با آن هماهنگ کرده و بادبانها را به موقع بالا کشيده است. طبيعي است در صورت اعتقاد به اين رويکرد نبايد از تقصير باد غفلت كرد که البته غالباً بهتر است غفلت كنيم چون برخي بادها مي توانند تبديل به طوفان شوند!رويکرد مظلومانهدر اين رويکرد فرد اختلاس کننده نه تنها مجرم ديده نمي شود بلکه به عنوان مظلوم بايد مورد دلجويي قرار بگيرد چرا که اين اتهام چيزي نيست جز پاپوشي که براي او دوخته اند و عجبا که بدجور اندازه پايش شده است!قضيه از آن قرار است که فرد مظلوم مورد اشاره براي گرفتن سه هزار ميليارد تومان وام ناقابل به بانک مراجعه کرده و تمام مراحل را مانند يک فرد عادي طي ميکند و از آنجا که مردم عادي براي دو ميليون تومان وام ازدواج بايد دو نفر کارمند دولت جهت ضمانت بياورند، جناب مختلس هم ميرود سه ميليون نفر کارمند دولت پيدا ميکند تا ضامن وام او شوند. (زور نزن؛ من خودم سه هزار ميليارد را بر دو ميليون تقسيم کردم ديگه!)اما دولت که بنابر قانون بايد کارمندان خود را کم و خويش را کوچک کند، از اينکه مي بيند دستش دارد رو مي شود که سه ميليون کارمند دارد، آشفته شده و اين پاپوش را براي اين فرد وام گيرنده درست مي کند و مردم هم که بي کار، شروع مي کنند که به قبول کردن اين پاپوش!رويکرد دوستانهدر اين رويکرد بايد توجه داشت که اين اتفاق بيش از آنکه سياسي و اقتصادي باشد، حاصل تحکيم رفاقت بين دو نفر(شايد هم بيشتر) است و در واقع رفيق شماره يک چون نمي توانسته روي رفيق شماره دو را زمين بياندازد مجبور شده مقدمات اين قضيه را جور کند، غافل از اينکه اين رفيق بازي برايش سه هزار ميليارد تومان آب خواهد خورد.البته ما هم به شما توصيه ميکنيم خيلي پي ماجرا را نگيريد چون بالاخره همان رفيق شماره يک، رفيق ديگري دارد که اتفاقا او هم بدجوري پاي رفيقش ايستاده است و ممکن است کار بدهد دست همگيمان