يه داستان مي خوندم از يه دختر فکر کنم مکزيکي که خوب مي رقصيد. يه مرد پدر سوخته فرانسوي ميره مکزيک و اين جور دخترا( دختراي خوش رقص ساده) را مخ زني ميکنه و ميبره توي کاباره هاي فرانسه و ازشون کار ميکشه که داستان غم انگيزيه و در قسمتي از داستان که دختر در کشور غريب وقتي با فقر دست و پنجه نرم ميکنه ميره تو کار خود فروشي يه روز توي يه رستوران با يک مرد قرار ميزاره تا درباره قيمت و مسائل ديگه با هم حرف بزنن که پسر ميپرسه که چي شد که به اين وضع افتادي ، دختر ميزنه زير گريه و پسر به دست و پاش ميافته که تورو خدا گريه نکن اگه پليس بياد فکر ميکنه که من اذيتت کردم و جريمه ي سنگيني داره.
بله توي کشور هاي غربي اکثر کنترل ها با جريمه هاي سنگين و اجراي دقيق قانون انجام ميشه، نه اينکه مردم همه پسراي خوبي هستند و خودشون همه چيزو رعايت ميکنن.
به نظر من در ايران هم بايد همين کارو کرد. امام خميني گفته بود که حرام است که از چراغ قرمز عبور کنيد ، بعد ديدن اقليت هاي مذهبي که معلوم نيست چرا تعدادشون اينقدر زياده از چراغ قرمز رد ميشن . بعد مجبور شدن حرام و حلال و بيخيال بشن و محکم جريمه کنن تا وضع بهتر بشه که بهتر هم شد.