گفتم: مي گويند در دوران مشروطه يکي از همين قماش به سفارت انگليس پناهنده شده بود. سفير از او پرسيد؛ از کجا اطمينان داشته باشيم که تو همپيمان ما هستي؟ و يارو گفت؛ قربان! فلان آقا که در دشمني او با انگليس شکي نيست، با دو لب مبارک خودش به من فرمود؛ خجالت بکش مرتيکه!
(به نقل از : به جاي امير)