اما
آمدند کساني که ادعاي اعتدال داشتند و حرف از تدبير و اعتدال و .... مي
زدند و در مذاکرات 1+5 تصويب کردند تفاهم نامه اي را که با اعتدال و تدبير و
حفظ خون شهدا ،شايد شايد شايد،مغايرت داشت.(شايد را گفتم که فردا افراطي نشوم.)
و امروز روزي است که ما بايد از اهداف خود کوتاه بياييم و کارهايي را انجام دهيم که انجام دادنش براي وطن پرستان سخت است؛
اين همه سال مشکلات را تحمل کرديم تا:
به اقتدارما خدشه اي وارد نشود،
خون شهداي هسته اي و هشت سال دفاع مقدس پايمال نشود،
تلاش هاي دانشمندان به ثمر بشيند و به همه نشان دهيم که بدون وابسته بودن به قدرت هاي بزرگ هم مي توان زندگي کرد و مقتدر بود.
اما به يکباره کسي آمد که با کليدش قفل آمريکايي ها را باز کرد تا ما و ....
نمي
دانم آخر سر به اهدافي که آقايان از اين مذاکرات تعيين کرده اند مي رسيم
يا نه اما اميدوارم که خاطرات تلخ سال هاي 82-83 تکرار نشود.
پ.ن:
1.قبلا با خود ، مي گفتم که:
«
خدا را شکر من در سال هاي بسته شدن درب نيروگاه هسته اي نبودم وگرنه نمي
توانستم تحمل کنم اما خدا را شکر الآن ديگر اين اتفاق تکرار نخواهد شد.....»
خيلي خوش خيال بودم.نه؟؟؟
2.امام خميني:« ما مامور به انجام وظيفه ايم؛ نتيجه دست خداست.»
با آب طلا اين را بنويسيد سر در وزارت خارجه.