• وبلاگ : ورود پسرا ممنوع
  • يادداشت : چند سؤال
  • نظرات : 7 خصوصي ، 49 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + واقعا كه 

    واقعيت اينه که امروزه نميتونيم بگيم کسي ناآگاهانه داره برخلاف هنجارهاي اجتماعي عمل ميکنه. چون اگه جاهل هم باشند جاهل مقصرند، نه جاهل قاصر. يکي از شرايط نهي از منکر، تاثيرگذاري است. وقتي به قول شما اگه به کسي تذکر بديم، تمام جد و آباء طرفو زير سوال ميبرند، تنها قوه قهريه کارسازه، و شما هم قبول داري که قوه قهريه، از مردم عادي برنمياد و اصلا به عهده اونا نيست. بله که ميترسيم، چون گفتند از چند چيز بترس: از ديوار در حال فرو ريختن، از

    آدم بي حيا. واقعا چرا اين وسط فقط مردم عادي بايد سيلي بخورند مگه خون مسوولين ( که پشتوانه قانوني دارند) رنگين تر از اوناست؟؟؟ به نظر شما همين که مشتري وبلاگ شما هستم و با شما در حال تعامل هستم و برام مهمه که اين سوالها رو از شما ميپرسم نشون نميده که علاقمند به کار فرهنگي در اين زمينه هستم! من يه معلمم که با روشهاي مختلفي فرهنگ حجاب رو ترويج ميکنم. اگه شما روشهاي جديدي در اين زمينه دارين خوشحال ميشم استفاده کنم.

    پاسخ

    اولاً) جاهل مقصر با "آگاه مغرض" فرق ميكنه. اولي اگر چه در انجام وظيفه اش (يعني دانستن) كوتاهي كرده ولي بالاخره نا آگاهه (جاهل) و نميدونه اين کارش چه صدماتي رو براي خودش و جامعه اش به همراه داره ............ باز هم ميگم من خودم از طرفداران "طرح امنيت اجتماعي" نيروي انتظامي هستم. اگر يه نگاهي به يادداشت ها و کامنت هاي قبليم بندازي به صحت اين ادعا پي خواهي برد. اما ميگم کار فرهنگي و برخورد قهريه هر دو بايد با هم باشند، درست مثل دو بال يک پرنده ................. دوم) فرموديد: "يکي از شرايط نهي از منکر، تاثيرگذاري است." کاملا باهاتون موافقم. اما کي گفته بايد در دم، نتيجه ي تاثير گذاري رو ببينيم. همونطور که بيماري هاي جسمي با يک آمپول يا يک قرص مداوا نميشن، و بايد اين کار "تکرار" بشه، بيماري هاي روحي هم با يک تذکر و دو تذکر، کامل درمون نميشن. نبايد انتظار داشته باشيم با ضربه ي اول تيشه، درخت معصيت فرو بريزه. بذار يه خاطره از شهيد بهشتي در اين باره برات تعريف کنم: «يادم مي آيد آن وقتها که شايد 15 ساله بودم و آغاز طلبگي من بود با يکي دو نفر از طلاب ديگر درس مي خوانديم، گاهي در خيابانها راه مي افتاديم تا چيزي را که به نظرمان منکر مي آيد جلويش را بگيريم و نهي از منکر کنيم، مثلا گاهي مي ديديم از مغازه اي صداي ترانه هاي زشت و فساد آور مي آيد، آن وقت يک کدام از ما جلو مي رفتيم و نصيحتش مي کرديم; مي گفت برو دنبال کارت، بگذار به کسب و کارمان برسيم! يکي ديگر از دوستان جلو مي رفت و پشتوانه مي شد که البته مؤثر واقع مي گرديد . در اينجا بود که ما مي فهميديم "يد الله مع الجماعة" دست خداوند با جماعت است.» ........... سوم) ملاک ما ضرب المثل ها نيستند، ملاک ما تعاليم ديني ماست. اينکه از هيچ کس و هيچ چيز غير از خدا نترسيم. اينکه به قول شما: "اگه کسي به کاري که ميکنه ايمان و يقين داشته باشد از هيشکي نميترسه" .............. چهارم) شما بفرماييد معلم کلاس چندم و چه رشته اي هستيد، منم سعي مي کنم در حد بضاعت اندکم مواردي رو براتون بنويسم. (البته نه به اين زودي، چون واقعا وقتم پره).