چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ بسيجي 

امروز خطبه اي از حضرت امير خوندم که جالب ميبينم براتون بنويسم تا هم جوابي باشه براي داود و هم شايد ديگران با ديدن اين خطبه بفهمند چه جفايي دارن نسبت به نهج البلاغه ، قران و... دارند انجام ميدن و هم تذکري براي خودم باشه

معرفي بدترين انسانها

خداوند دو کس را بيش از همه دشمن ميدارد

کسي که خداوند او را به حال خويش وا گذاشته و او از راه راست منحرف شده و دلش شيفته سخناني است که بدعت اور است و به گمراهي فرا ميخواند چنين انساني فتنه اي براي فتنه جويان است . او راه روشن پيشينيان را نيافته و انان را که در زمان حيات يا پس از مرگش از وي دنباله روي ميکنند گمراه ميسازد . او بار گناهان ديگران را بردوش ميکشد و هم در گرو خطاهاي خويش است

و ديگري کسي است که انبوهي از ناداني را در خود فراهم ساخته و در ميان مردم نادان براي فريب دادنشان به هر سوي ميشتابد . در تاريکي هاي فتنه ميتازد و انچه را در صلح نامه امده نميبيند . انسان نماها او را دانشمند ميخوانند در حالي که چنين نيست . از اغاز به انباشتن چيزهايي پرداخته که اندکش بهتر از بسيار است ، تا انگاه که از اب متعفن سيراب شده و [معلومات ] بيهوده را روي هم انباشت[خطبه 17]