** در این نوشته آهوان استعاره از مردمان قدیم است که صبح های جمعه، با اسب های زین کرده و سلاح های آماده به بیابان ها می رفتند تا شاید مولایشان را ببینند و در رکابش باشند؛ و اینچنین انتظار عملی را به شیوه ی عصر خود تمرین می کردند. باشد که ما هم... ** یا بقیه الله فی الارضین ندیده ام، فقط شنیده ام زمانی نه چندان دور همه چیز به گونه ای دیگر بود. شنیده ام زمانی نه چندان دور و جایی نه چنان دور، بلکه در همین حوالی اتفاقی بزرگ افتاد: "آهوهای این حوالی همه خود در پی صیاد بودند." و این نه افسانه بود، نه خیال، واقعیتی بود که اتفاق افتاد. شنیدم پدرم می گفت: آهوان شب ها به تضرع و روزها سر بر خاک های بیابان می نهادند و چشمان گریان و منتظرشان را به جاده می دوختند که بیایی . هیچ کس باور نمی کند، حتی آنان که به چشم خود دیدند، که صید در پی صیاد می شتافت. و هر بار که می آمدی، آهوان صورت بر خاک نهاده و التماس کرده بودند که نگاهشان کنی. پدر گفت : صیاد آنقدر مهربان و دوست داشتنی بود که هر چه جراحت و زخم بود از آهوان دوا می کرده است! اما اکنون که دیگر نمی آیی، نمی دانم هنوز هم آن همه آهوی شیدا داری که سر به راحت بنهند و منتظر آمدنت باشند؟ هر چه هست خدا کند که خیلی زود بیایی تا ما هم معلوم الحال مجهول الهویه ( جمعه 86/11/26 :: ساعت 11:6 صبح) |
ورود , پسرا ,دخترا , عکس باحال , ورود پسرا ممنوع , روابط دختر وپسر ,روابط دختر و پسر ,زن ,گرل ,گرل فرند ,آرایش ,لباس ,جنسی ,عشق ,عاشق , هوس, ازدواج ,دوست یابی ,شعر ,پسران و دختران ,معشوق ,مهیج