بیستم جمادی الثانی روز «کوثر» است. در آن روز بزرگ، کوثر ولایت و امامت در زمین جاری گشت و بانوی عفت و ایمان، صدیقه طاهره علیهاالسلام ، دیده به جهان گشود تا امامِ عدالت و انسانیت را مونس و همسر باشد و نسلی پدید آورد که یازده ستاره امامت و روشنانِ راه هدایت انسان ها از آن جمله اند.
قرن ها بعد، در سالگشت تولد این بانو و از سلاله پاکش، مولودی دیده به جهان باز کرد که بعدها راه امامت را استمراری نو بخشید و جلوه ای از انوار ولایت را بر جهانیان تاباند میلاد مسعود حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی بر رهروان راهشان مبارک باد.
شعری زیبا در وصف والاترین، ولایی ترین و مهربان ترین مادر عالم:
این کیست، این که محو تماشای خود شده
پیش از ظهور، مادرِ بابای خود شده
در بی زمانِ مانده به میلاد، سر بلند...
از امتحانِ روشن فردای خود شده
با سیزده مناره خدا را صدا زده
قد قامت بلند مصلّای خود شده
منظومه های شمسی او بی نهایتند
گرم شکوه دیدن ژرفای خود شده
عقل فرشته ها که به جایی نمی رسد
خود پاسخِ شگفت معمّای خود شده
حالا علی برای علی جلوه کرده است
آئینه ی تلألؤ همتای خود شده
اصلاً خدا هر آن چه که می خواست، او شده
این کیست این که حضرت زهرای خود شده؟!
اشراق آسمانیِ رازِ تبارک است
صبح نزول سوره کوثر، مبارک است!
دل می بری غزل غزل از این ترانه ها
شیواترین عزیزترین مادرانه ها...
آتش گرفت اگر تن تب دارمان چه غم
نورِ «دعای نورِ» تو سر زد به خانه ها
یا نور! فوق نور، علی نور ، نورِ نور
خورشید می شویم از این جاودانه ها
ای کاش زیر سایه سادات جا کنیم
نانی خوریم و حق نمک را ادا کنیم
سرو آمدی که پایِ علی همسری کنی
اصلاً رسیده ای که علی پروری کنی
با خطبه ات حماسه ای از واژه ها شکفت
شاید زمان آن شده پیغمبری کنی
تو از خودت برای خدا خرج می کنی
تا پاسداری از شرف سنگری کنی ...
که ریشه ولایت از آن آب می خورد
تا سایه ای بگیرد و حق گستری کنی
نهج البلاغه خوان مدینه، طنین تو
پیچیده تا که شرح علی محوری کنی
شیرازه ی عفاف و حیا و وقار و صبر
تنها به دست توست که مرد آوری کنی
ما شیعه زاده ایم به این دل خوشیم که
بیمار می شویم کمی مادری کنی
بانو به قول خواجه هواخواهِ خدمتیم
جا ماندگان قافله های شهادتیم
یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
شوریده های حضرت باران یکی یکی
خرّم شده است شهر به شهر دیارمان
از خون گرم و قامت ایشان یکی یکی
جبهه گرفته بوی تو را که گرفته ای ...
سرهای سرخ بر سر دامان یکی یکی
کم کم پیامشان که فراگیر می شود
گل می کنند غزّه و لبنان یکی یکی
بحرین و مصر و تونس و صنعا ز خواب جست
از انقلاب پیر جماران، یکی یکی
اکنون رسیده است زمانش که بشکنند
طاغوت های سنگی انسان یکی یکی
با بیرق ولیّ زمان می زنیم پا ...
بر قله های دانش دوران یکی یکی
بر لب، فرشته نام تو آورد، گریه کرد
سجاده، درد پای تو حس کرد گریه کرد
جان می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
وقتی که حرف، حرفِ ولایتمداری است
ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم
وقتی که امر نایبتان، فرض جان ماست
سنگ کسی به سینه ی باور نمی زنیم
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
با ذوالفقارِ نامِ علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم.
معلوم الحال مجهول الهویه ( جمعه 91/2/22 ::
ساعت 8:55 عصر)