با توجه به اینکه خاص بودن و با کلاس بودن یکی از اصول اولیه و جدانشدنی در زندگی امروز محسوب میشود،در اینجا به شش روش جهت با کلاس و متمدن شدن یک خانم اشاره میکنیم: 1. رنگ داشته باشید؛ در همه حال باید رنگی باشید حتی در انتخابات. هنگام انتخابات به این نکته دقت کنید که کاندیدای شما باید رنگ مشخصی داشته باشد مثلا آبی یا قرمز، البته ترکیب دو رنگ تاثیرش بهتر است و یا در مواقع حادتر سبز باشید. 2. عضو یک جنبش باشید؛ مثلا آزادی های یواشکی! این نوع جنبش بسیار هیجان انگیز بوده و به این شکل است که شما ابتدا برداشتن روسری را از دستشویی خانه شروع می کنید؛ جنبش نگاران، مدت این مرحله را دو دقیقه تعیین کرده اند. در مراحل بعدی، جنبش به داخل خانه، حیاط و... سرایت می کند. فقط مراقب باشید افراط نکنید و زمان را رعایت کنید یک نفر زمان بیشتری این کار را کرد کچل شد... 3.فمنیست باشید؛ مهم نیست خانه دار باشید یا شاغل، فقط باید از زن بودن خود رنج ببرید و سعی کنید همواره مرد خوبی باشید. از جمله کارهایی که می توانید بکنید این است که یک راننده کامیون باشید یا در کارواش کار کنید و یا هر کاری که یک زن نباید انجام دهد،هر چه طاقت فرسا و مردانه تر باشد بهتر است... 4. از مدهای ماهواره حتما استفاده کنید؛ فرقی نمی کند بازیگر یا خواننده مورد علاقه شما آن لباس را در چه فصلی، در چه مکانی و حتی برای چه پوشیده است... مهم این است که با همان شکل در اجتماع ظاهر شوید. 5.در لباس پوشیدن صرفه جویی کنید؛ تا جایی که میتوانید در طول و عرض لباسها صرفه جویی کنید،اگر در بافت آن هم صرفه جویی کنید موفق تر خواهید بود. حتی میتوانید برای محافظت از سلامت بدن خود و یکسان سازی جریان هوا، در لباس خود سوراخ ایجاد کنید. 6. هنگام آرایش از خط بیرون بزنید؛ به مساحت صورت خود توجه نکنید تا میتوانید آرایش کنید، طوری که خودتان هم از دیدن خود در آینه یکه بخورید. مهم این است که تفاوت را احساس کنید.
سحر فتحی کانال تلگرام "باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی" @tanzym معلوم الحال مجهول الهویه ( پنج شنبه 94/12/13 :: ساعت 12:9 عصر) |
آقای "مائوریتزیو بلونده"* مقاله ذیل را درباره ی آزادی به سبک غربی و در پی پیدا شدن جسد دختری شانزده ساله در ساحل شهر مسینا در جزیره سیسیل در جنوب ایتالیا نوشته است. این مطلب که انتقادی تند از این به اصطلاح آزادی می باشد واکنش های زیادی را در ایتالیا برانگیخت. معلوم الحال مجهول الهویه ( یکشنبه 94/6/1 :: ساعت 12:52 عصر) |
دکتر تو کواچ، اپیدمیشناس دانشگاه استنفورد مدعی شده که مواد شیمیایی تولوئن، فرمالدئید و دیبوتیل فتالات بسیار سمی محسوب میشوند و قرار گرفتن در برابر آن میتواند به سیستم عصبی و هورمونها آسیب رسانده و با سرطان و مشکلات باروری مرتبط باشد. تولوئن بطور رایجی به عنوان حلال مورد استفاده بوده و به عنوان روکش نهایی در زمان لاک زدن بکار میرود. اما این ماده میتواند به سیستم عصبی آسیب رسانده و مشکلاتی را در ارتباط با باروری بوجود بیاورد. تولوئن به عنوان یک افزودنی در بنزین استفاده میشود. فرمالدئید که یک ماده مشهور سرطانزاست، به عنوان مادهای برای سفتکردن ناخنها استفاده شده و در ضدعفونی کردن ابزارهای مراقبت از ناخن کاربرد دارد. قرار گرفتن در معرض دیبوتیل فتالات که برای ایجاد انعطاف به لاک اضافه میشود، با مشکلات باروری مرتبط شناخته شده است.
علاوه بر این مواد، مواد شیمیایی مضر بسیاری در محصولات مراقبت از ناخنها استفاده میشود.
بسیاری از سالنهای آرایشی از تهویه کافی برخوردار نیستند و راههای زیادی برای ورود و خروج هوا به داخل سالن وجود ندارد. این امر بدان معنی است که مواد شیمیایی تبخیر شده از محصولات زیبایی ناخن اغلب در داخل سالنها باقی مانده و افراد و بویژه کارکنان آرایشگاهها بطور مداوم در معرض آن قرار دارند. از دیگر مشکلات مرتبط با مواجهه با این مواد شیمیایی میتوان به مشکلات تفکر و حافظه، علائم عصبی، تهوع، مشکلات تنفسی، سرطان و انقباضات عضلانی غیر قابل کنترل اشاره کرد.
معلوم الحال مجهول الهویه ( شنبه 94/4/6 :: ساعت 12:59 عصر) |
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ یک دختر 10 ساله انگلیسی که در مدرسه کمکهای اولیه را یادگرفته بود و مستندهای پزشکی را از طریق کامپیوتر نگاه کرده بود به نجات جان مادر خود و نوزاد دختر بدنیا آمدهاش پرداخت.
دختر شجاع 10 ساله خواهرش را به دنیا آورد گفتنی است، مادر این دختر باهوش که صاحب 3 فرزند دیگر نیز است در ماه آخر بارداری به طور ناگهانی دو هفته زودتر با درد شدید و پاره شدن کیسه آب خود مواجه شد.
پ.ن1: سلام! بعد از ماه ها دوباره برگشتم. راستش وبلاگم که فیلتر شده بود واقعا دل و دماغ نوشتن نداشتم. واقعا عجیبه نه؟! برادران ارزشی فیلترچی از بین این همه سایت دانلود انواع فیلم و تبلیغ لباس و بازیگران خارجی و داخلی و انواع وبلاگهای شبه های پراکنی گیر داده بودند به وبلاگی که جرمش ... هعی! چیزی نگم بهتره... چقدر یاد این ضرب المثل افتادم که میگه: "سنگها را بسته و سگها را رها نموده اند" !!
پ.ن2: به نظرم لبّ مطلب بالا و نکته ی مهم و جالبش، چیزی نیست که در تیتر خبر گفته شده، بلکه اون جمله ای هست که به رنگ نارنجی نوشته شده. یک زن امروزیِ انگلیسی با پنج فرزند رو مقایسه کنید با زنان امروزی ایرانی که حتی حوصله و تحمل دو بچه رو هم ندارند...! واقعا به چه سمتی داریم میریم...؟ معلوم الحال مجهول الهویه ( یکشنبه 94/2/6 :: ساعت 10:42 صبح) |
یک جهت دیگر در اینکه ما بایستی از نگاه غربی در مسئلهی زن پرهیز کنیم، این است: در نگاه غربی زن وسیلهای برای اطفای شهوت است؛ این غیر قابل کتمان است. این را اگر کسی ادّعا بکند ممکن است کسانی جنجال کنند که نه آقا اینجور نیست؛ لیکن زندگی آنها را که انسان نگاه میکند، اساساً این نگاه حاکم است. در محیط اجتماعی هرچه زن پوشش کمتری داشته باشد، مطلوبتر است. در مورد مرد این حرف را نمیزنند؛ در مهمانی رسمی، مرد بایستی با لباس کامل، پاپیون زده و کت و شلوار پوشیده و احیاناً لباس رسمی وارد بشود؛ امّا خانمها در این مهمانیهای رسمی بایستی به شکل دیگری ظاهر بشوند؛ این جز برای اینکه چشم هرزهی هوسآلود مرد بهرهمند بشود، هیچ فلسفهی دیگری و حکمت دیگری ندارد؛ امروز در دنیای غرب اینجوری است؛ و عملاً بزرگترین ظلمی که امروز در دنیای غرب به زنان میشود، از این قبیل است. ( بیانات در دیدار جمعی از بانوان برگزیده کشور 1393/01/30 )
پی نوشت: جالبه که در فستیوال های فیلم غربی با شیطنت هر چه تمام تر بازیگران و کارگردانان ما رو هم به عناوین مختلف مثل فیلم برتر یا داوری یا بازیگر برگزیده و ... دعوت می کنند تا در پازلی که براشون چیده اند اونا رو وارد حاشیه هایی کنند که خودشون میخوان. کاش اهالی سینمای ما هشیارتر باشن اینقدر راحت در دامشون نیفتند... معلوم الحال مجهول الهویه ( یکشنبه 93/3/4 :: ساعت 8:50 عصر) |
این روزها که اینترنت در اقصی نقاط کشور نفوذ کرده و همه گیر شده، خیلی از کارها در بستر این ابزار مدرن انجام میشه. که یکی از این کارها "تجارت" و خرید و فروش اینترنتی هست.
برای خریدار:
می خواهم از مطالب بالا این نتیجه را بگیرم که یک خرید اینترنتی خوب، خریدی ست که ارزان، باکیفیت و از فروشگاهی مطمئن صورت بگیرد. به نظر من یکی از فروشگاه هایی که دارای تمامی فاکتورهای بالاست و گوی رقابت رو از بسیاری از فروشگاه های دیگر ربوده، فروشگاه سایت راسخون هست. همانطور که در شکل بالا هم می بینید، قیمت این کالاها حتی به اندازه دی.وی.دی خالی شون هم نیست!
معلوم الحال مجهول الهویه ( یکشنبه 92/12/11 :: ساعت 7:18 عصر) |
...حالا این دو عینک روی میز شماست، هر کدام را که میپسندید بردارید و بر چشم بزنید...
[شاه] "ملکه فُوزیه و ملکه ثُریا به دفعات شاه را تهدید کردند که اگر به زنبارگی خود در محافل خصوصی ادامه دهد از او جدا خواهند شد" (ماروین زونیس،شکستشاهانه،ص108) [امام] "اسلام خواسته است زن مَلعَبه دست مرد نباشد، اسلام خواسته است زن و مرد ّحیثیّت انسانیشان محفوظ باشد" (صحیفهامام،ج5،مصاحبه بانشریهلبنانیاَمَل)
---------------
[شاه] "شاه: این فرح مثل سایه دنبال من است و من در خلوت هم حق ندارم زن غریبه ایی را ببوسم" (خاطرات اردشیر زاهدی،25سال درکنارشاه،ص173) [امام] "ما نمیتوانیم و اسلام نمیخواهد که زن به عنوان یک شیئ و یک عروسک در دست مرد باشد، اسلام میخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد" (صحیفه امام،ج5،مصاحبه با کِرکُِکروُفت(استاد دانشگاه روُتِکرزآمریکادربارهاسلام)
---------------
[شاه] "پسرم محمد رضا در برابر دختران موطلایی تسلیم محض بود" (تاج الملوک،ملکه پهلوی،ص364) ..."اعلیحضرت بنحو افراطی و غیر قابل باور به زنان و دختران موطلایی علاقمند بود و هر وقت دختر موطلایی میدید به وضوح دست و پایش میلرزید" (خاطراتاردشیرزاهدی، 25 سالدرکنارشاه،ص154-155) [امام] "ماهرگز اجازه نمیدهیم تا زنان فقط شیئی برای مردان و آلت هوسرانی باشند" (صحیفهامام،ج5،مصاحبهباکرککروفت) / زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدّی ارتقا میدهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد (صحیفه امام،ج4،مصاحبهبامجلهالقومیالعربی)
--------------
[شاه] "محمدرضا در سوییس، وقتی هنوز مجرّد بود خیلی از اوقاتش را با زنان و دختران میگذراند، رضاخان بفکر افتاد تا برایش زن بگیرد، فُوزیه دختر ملک ف?اد-پادشاه مصر- را برایش گرفتند، ولی بعد از چند ماه بخاطر آنکه فُوزیه بچه پسر نیاورد او را طلاق داد. در سال 1329 بعد از روابط طولانی با دختران مختلف، سرانجام با "ثریا" ازدواج کرد، اما ثریا بچه دار نشد و بعد از 7 سال محمدرضا او را هم طلاق داد، یکسال بعد با فرح ازدواج کرد، ازدواجی که همیشه با دعوا و جنگ آمیخته بود، در تمام این مدت با زنان دیگری رابطه داشت که نام عده ایی از آنان بدین قرار است: طلا، پروین غفاری، گیتی خطیر، گیلدا، سوفیا لورن، برخی زنان محافظش و ..." (کتاب پدر و پسر، محمد طلوع و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات حسین فردوست، دربار بهروایتدربار،ص13-30) [امام] "بخشی از نامه امام(ره) به یگانه همسرش که یک عمر یار و همراه آن مرد بزرگ درتمام سختیها و ناملایمات بود: " تصدّقت شوم، الهی قربانت بروم، در این مدّت که مُبتلای به جُدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم، مُتذکّر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم مَنقوُش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدّتی باشد میگذرد؛ ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد " (صحیفهامام،ج1،نامهبهخانمخدیجهثقفی)
پ.ن: 1- نامه حضرت امام به همسرشان در سفر تبعید نوشته شده است 2-عظمت امام بالاتر از آن است که بخواهیم آن مرد بزرگ را با انسان نماهایی مثل محمد رضا پهلوی مقایسه کنیم... غرض بیان تفاوت دیدگاه بود...
معلوم الحال مجهول الهویه ( شنبه 92/11/19 :: ساعت 9:22 عصر) |
بعله! به لطف دولت اعتدال(!)، مسئولین افراطی یکی یکی (و نه اتوبوسی!) دارن عزل میشن. و این از برکت کلیدی ست که به قول شریعتمداری، این روزها تبدیل به "سوئیچ بولدوزر" شده! داشتم مصاحبه ی رئیس معزول دانشگاه طباطبایی رو با مشرق میخوندم (+) که قسمت هایی از اون برام خیلی جالب بود. شما هم بخونید تا مثل من، با تعریف جدید واژه های اعتدال و افراط آشنا بشید: ... درباره جدا شدن کلاسها و ... فکر کنم شما اولین دانشگاهی هستید که این کار را انجام دادید، یعنی کلاسهای دختران و پسران را مجزا کردید؛ چرا؟ چطور شد که این تصمیم را گرفتید؟ چون میدانید خیلیها در برابر این کار شما موضع گرفتند ... حالا این کار نتیجهای هم داشته است؟ البته که نتیجه داشته، من با هر کسی که در این زمینه شبههای داشته باشد حاضرم صحبت کنم و کاملاً با دلیل، با آمار و ارقام، با تجربههایی که در این چند سال نصیبمان شد، او را قانع کنم که این کار، علاوه بر اینکه مطابق نص صریح قانون است، خیلی هم مفید و کارآمد است. یادتان هست دو سال قبل، سه سال قبل، سعادت آباد، پل مدیریت؛ آن پسر 28 ضربه چاقو زد به آن دختر خانم. متأسفانه هر دوی آنها دانشجوی ما بودند. دانشجوی دانشکده ادبیات ما بودند. اولش یک خرده جراید دلسوزی کردند و گفتند باید ریشه مشکلات را پیدا کرد اما آخرش چه شد، تمام شد. آن پسر را هم اعدام کردند؛ خدا شاهد است وقتی من پدرش را دیدم آتش گرفتم، یک پیرمرد رنج دیده و زحمت کشیده؛ آخرش چه شد؟ هیچی. آیا اصل مسأله پاک شد؟ ما ریشهیابی کردیم، دیدیم اینها کنار هم در کلاس نشستهاند، گفتوگویی کردهاند، خندهای کردهاند، پیامکی دادهاند، پیامکی گرفتهاند، جزوهای و از این جور چیزها. این پسر خیال کرده است این دختر دلش او را میخواهد. بعد رفته خواستگاری و جواب منفی شنیده، بعدش هم تهدید کرده و باقی ماجرا. این که ما آمدیم ساماندهی کلاسها را انجام دادیم به خاطر جلوگیری از همین مفاسد است.
مادری آمد این جا پیش من گریه میکرد، میگفت آقای شریعتی دخترم هم شوهر دارد، هم بچه دارد؛ اما یک پسر دانشجو نشسته است زیر پایش دارد از بین میبردش. رفتم هر دو را آوردم این جا با آنها صحبت کردم. دیدم خانم فوق لیسانس است، پسر لیسانس. متعجب بودم چه طور شده است که این زن فوق لیسانس با یک پسر لیسانس همنشین شده! از خودش پرسیدم، گفت من چند درس پیش نیاز داشتم، من را فرستادند درسهای پیش نیاز را در گروه اینها بگیرم و کنار این پسر نشستم و... مادرش که آمده بود پیش من، گریه میکرد؛ میگفت بعضی شبها 5 ساعت ، 6 ساعت تلفن به هم میزنند، کار بالا گرفته و شوهر این زن شکایت کرده است و ماجرایی که این خانواده را از هم پاشیده است. ما نمیدانیم که اینها چه تبعات اجتماعی در زندگیشان و بچهشان دارد. اینها را من با چه زبانی بگویم! به چه کسی بگویم! بلند شوم بروم به مردم بگویم!
حالا ما این جا چه کار کنیم؟ همین طور بایستم بگویم من رئیس هستم و دلم به این خوش باشد! اینهایی که عرض کردم فقط چند نمونه بود؛ ما همه اینها را دیدیم و اقدام کردیم برای حل ریشه مشکلات. حالا بعضیها دائم در بوق و کرنا میکنند نه چیزی نبود. یعنی چه که چیزی نبود! آیا نگاه کردید که چیزی هست یا نیست؟ چه طور ما میبینیم، شما نمیبینید؟ شما چشمتان را به کوری زدهاید یا کورچشمی پیدا کردهاید.
شواری عالی انقلاب فرهنگی قانون گذاشته است که اگر دانشگاهی توان دارد، کلاسها را جدا کند. این قانون برای امسال و پارسال هم نیست، برای بیش از 20 سال قبل است. بنده احساس کردم دانشگاه ما هم توان این کار را دارد و هم شرایط این کار را، مسائل مالی اش هم که بهتر شده است. آمدم کلاسها را جدا کردم. شما الان دفترچههای انتخاب رشته را بگیرید، ما در دفترچهها چهار سال است داریم مینویسیم روزانه 15 پسر، 15 دختر، شبانه 15 پسر، 15 دختر. همه دفترچههایمان همین طور است. در مجموع در هر کلاس میشود 30 دختر، 30 پسر. بازده کلاسهایمان بالا رفته است. استاد به من میگوید آقای شریعتی! خدا پدرت را بیامرزد، تو باعث شدی که ما سر کلاس که میرویم مثال دخترها را از خودشان بزنیم، پسرها را از خودشان. حالا مطابق شأن خودشان سر کلاس حرف میزنیم. تعارف که نداریم! دخترها میآیند میگویند به ما عزت دادید، ما میرفتیم پای تخته گزارش بدهیم، سمینار بدهیم، از آن ته کلاس متلک به ما میگفتند آب میشدیم پای تخته از خجالت. حالا به طور کامل سؤالاتمان را میپرسیم، کنفرانسمان را هم میدهیم، هیچ کسی هم نیست که به ما متلک بگوید و بسیار بسیار راضیاند از کلاسها.
فواید این کار را در رشد کیفی دانشجویان هم میبینیم، برای مثال از وقتی این کار را کردیم معدلهای دانشجویان تا دو نمره رشد کرده است، قبولیهای ما زیاد شده است. ما سال اول بیش از 1200 مشروطی داشتیم، کلاسها را که مجزا کردیم به کمتر از 600 نفر رسید. یعنی نصف شد حتی کمتر از نصف. این همه استدلال پای این کار هست، خانوادهها تشکر میکنند، دخترها تشکر میکنند، اساتید تشکر میکنند. بروید آمار کمیته انضباطی را ببینید، آن زمان اگر نگاه کنید دهها پرونده داشتیم از مسائل مختلف اما الان ما پروندهای در کمیته انضباطی نداریم، به حداقل رسیده است. چرا؟ چون تا پیش از این کار، عملا آتش و پنبه را کنار هم میگذاشتیم و انتظار داشتیم اتفاقی نیفتد! طبیعت و سرشت این است که پالس روانی به هم داده میشود. چرا اسلام گفته است اگر خانمی جایی نشست و بلند شد، آقا ننشیند جایش. چرا؟ برای این که این گرما و این آثار روانی منتقل میشود. الحمدلله امسال سال چهارم است که این کار اجرا میشود. البته دولت قبل هم یک کم با ما در این قضیه مسأله داشت، یک روزی به ما گفتند آقای شریعتی! شنیدیم میخواهید کلاسها را جدا کنید؛ گفتم دیر شنیدید! سه سال است که این کار را کردهایم. آثارش را هم برایشان توضیح دادم، تعجب کردند و قانع شدند.
من این را به که بگویم! روزی که ما آمدیم، در دانشکده حقوق، بر سر یک دختر چهار تا پسر چاقو کشیدند! باور میکنید؟ در دانشگاه چاقو کشیدند! رئیس دانشکده میداند، استادهایش میدانند؛ موقع امتحانات خرداد بود در همین حیاطی که دارید میبینید این اتفاق افتاد، اما خدا را گواه میگیرم بروید همان حیاط را نگاه کنید، اصلاً همه دانشگاه را نگاه کنید؛ میبینید دخترها یک گوشه نشستهاند بین دو امتحان سؤال میکنند، درس میخوانند؛ پسرها هم آن طرف درسشان را میخوانند، نه اینها به آنها کار دارند، نه آنها به اینها. این برای من ارزش است، من سجده شکر به جا آوردم. ورودم آن طور بود و امروز این طور است؛ این برای من خیلی ارزش است. من الان احساس میکنم آرامم. خدا را شاهد میگیرم، آرامش دارم.
نظر بعضی این است که حالا شما اینجا جلویش را گرفتید، آنها میروند در خیابان و کار خودشان را میکنند ... این دیگر از آن استدلالهای عجیب و غریب است! واقعا ما باید دانشگاه را مرکزی بکنیم برای این که دخترها و پسرها در خیابان نروند و ... ! خیابان به عهده من نیست، مسئول خودش را دارد. بنده وظیفهام این جاست؛ در این جا جلویش را بگیرم، خیابان هم هر کسی مسئولش است، انجام دهد. خدایا تو شاهد باش، با زبان روزه دارم میگویم، تا حالا هر چه دختر آمده است پیش من، اظهار رضایت کرده است. بعضی پسرها هم راضیاند، البته نه همه آنها!
بعضی پسرها هم دائم از من سؤال میکنند آقای شریعتی ما میخواهیم شما را ببینیم. میگویم چه کار دارید؟ میخواهیم نمره مان را ببنیم. تعجب کردم! خب نمره را باید از استاد بگیرند، مدیر گروه هست، رئیس دانشکده هست. بعد دیدم یک چیزی در دلش دارد، یک حرفی دارد. گفتم حرف آخرت را بگو. گفت پس ما کی با این دخترها آشنا شویم؟ گفتم خب حالا فهمیدم، من یک راهی به شما میگویم. میروی به مادرت سلام من را میرسانی و میگویی این آقا سید گفت برو در بین اقوام و آشنایان و محلهها بچرخ یک دختر خوب برای من پیدا کن و برای من زن بگیر. راه حلش این است و الا با این ارتباطاتی که شما در دانشگاه پیدا میکنید، چهار روز دیگر از هم جدا میشوید. شما بروید از معاونت دانشجویی بپرسید این ازدواجهایی که از آشنایی در کلاس و دانشگاه شروع میشود چقدر دوام دارد؟ اکثرشان به طلاق منجر میشود. همدیگر را در دانشگاه میبینند دلبستگی پیدا میشود، چهار روز دیگر یک چاخانتر و یک آدم پرروتری پیدا میشود حرفهای دیگری میزند و اینها از هم جدا میشوند.
معلوم الحال مجهول الهویه ( چهارشنبه 92/6/13 :: ساعت 10:24 عصر) |
واقعا عجیبه! ... عجیب و متناقض. حرف و عمل اغلب کسانی رو میگم که ادعاهای ناسیونالیستی و ایرانی گری شون گوش عالم رو کر کرده ولی در عمل هیچ ارزشی برای "ایران" قائل نیستند. تناقض در رفتار و گفتار این عزیزان، علامت سوال های سنگینی (که بعضا وزنشون تا چند کیلو هم میرسه!) در ذهنم ایجاد کرده. واقعا برام سواله: چرا کسانی که بیشتر از همه ادعای وطن دوستی و به قول خودشون "وطن پرستی" دارند، وقتی ناقوس جنگ به صدا در اومد و خاک ایران مورد تجاوز قرار گرفت، نه تنها تفنگی برای دفاع برنداشتند بلکه یا این هشت سال به سوراخ موشی خزیدند و یا اگه دستشون به دهنشون می رسید، فرار را به قرار ترجیح دادند و با یه پرواز... چرا روشنفکرانی که ادعای ملی گرایی دارند، بیشتر از دیگران به زبان ملی بی توجهی می کنند و با بکار بردن کلمات فرنگی در محاوراتشان، (آگاهانه یا ناآگاهانه) باعث رواج این واژه ها در زبان فارسی میشن؟ از کلمات ساده مثل اوکی، مرسی، تنکس، بای و غیره بگیرید تا اصطلاحات علمی و کاربردی که حتی در صورت داشتن معادل های زیبای فارسی باز هم مورد استفاده قرار می گیرند مثل مسیج، کیبورد، اسپلیت، اسپیکر، پلاگین و...
چرا کسانی که ادعای توجه به آثار و رسم و رسومات باستانی را دارند و تمام رسومات باستانی را حتی در صورت خرافی بودن (مثل چهارشنبه سوری) زنده و گرامی می دارند، وقتی نوبت به "حجاب" دوران باستان میرسه سکوت می کنند و با بی توجهی رد میشن؟ و حال آنکه بررسیها نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بودهاست و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی بردهاند.ویل دورانت (تاریخنگار مشهور غربی) معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست که میتوان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
چرا کسانی که ادعای ملی گرایی دارند کالاهای خارجی را به تولیدات ملی ترجیح میدن؟ و حال آنکه اکثریت مردم ژاپن در یک نظرسنجی گفته بودند که کالای داخلی رو حتی بر فرض کم کیفیت تر بودن، بر کالای خارجی ترجیح میدن. کاش این دوستان، ملی گرایی رو از ژاپنی ها یاد بگیرند...
چرا در زمان حکومت پهلوی ها که عملاً کشور دست روشنفکران باستانگرا افتاده بود، آثار باستانی که حکم (شناسنامه ی یک کشور را دارند) به یغما رفتند و امتیاز استخراج و نگهداری شون به ثمن بخس در اختیار انگلیسی ها و فرانسوی ها گذاشته می شد؟
اینجاست که آدم متوجه میشه اظهارات ناسیونالیستی بعضی ها، صرفاً بهانه ایست برای فرار از اسلام. "ایران" رو پر رنگ میکنند، تا به زعم خودشون "اسلام" رو کمرنگ کنند! ناسیونالیست، رزم آرا نیست که در تریبون رسمی کشور (در مخالفت با ملی شدن صنعت نفت) گفت: ایرانی جماعت، حتی نمی تواند یک لولهنگ (آفتابه) بسازد!
وطن پرست، هویدا (نخست وزیر وقت ایران) نیست که بر اساس اسناد ساواک، وقتی در جلسه یکی از احزاب، از او درباره علت واگذاری بخشی از مملکت (بحرین) به اجانب سوال شد، پاسخ داد: «به هیچ کس مربوط نیست، دختر خودمان بود به هر کسی میخواستیم شوهرش دادیم!»
ملیگرا، شاه پهلوی نیست که اقتصاد ایران را به یک اقتصاد وابسته به غرب، مونتاژی و متکی به مستشاران خارجی تبدیل کرده بود و با طرح هایی مثل نوسازی و مدرنیزاسیون، فرهنگ مصرف گرایی را در ملت ایران نهادینه کرد. ملی گرای واقعی، امام خامنه ای ست که سال هاست کلماتی مثل "تولید ملی"، حمایت از کارگر ایرانی، سرمایه ایرانی، کالای داخلی و ... ورد زبانش شده:« ما گفتیم: تولید داخلى؛ کار ایرانى، سرمایهى ایرانى. این معنایش این است که زرق و برق نامهاى فرنگى چشمها را به خودش جلب نکند. همه بدانند که این محصولى که دارند میخرند، میتواند یک کارگر ایرانى را برخوردار کند؛ میتواند او را محروم کند، یک کارگر خارجى را برخوردار کند. البته ما همهى بشریت را دوست داریم، اما خب کارگر ایرانى دارد براى سربلندى این کشور تلاش میکند؛ جزو مغتنم و عزیز پیکرهى این ملت است؛ او را باید تأیید کرد، او را باید تقویت کرد. بعضىها این را نمیفهمند و درک نمیکنند، یا برایشان نشانهى تولید ایرانى و تولید خارجى فرق نمیکند؛ یا حتّى بعکس، به جاى اینکه دنبال نشانهى تولید ایرانى بگردند، دنبال نشانههاى تولید خارجى میگردند؛ این انحراف است، این خطا است. همهى مردم مخاطب این بیانند.»(**)
مَخلص کلام اینکه، وطن دوستی و عشق به ایران، به حرف نیست به عمل است، به دفاع جانانه است، به حفظ زبان و پوشش و فرهنگ و کالای خودمان است، همین و دیگر هیچ.
پانوشت: ** بیانات در دیدار کارگران و فعالان بخش تولید کشور 07/02/1392
معلوم الحال مجهول الهویه ( جمعه 92/4/7 :: ساعت 7:45 عصر) |
مادران، خواهران و همسران رزمنده ها نیز _احساس تکلیف_ کرده بودند. در حوالی اهواز چایخانه ای بود که دست کمی از خط مقدم جبهه ها نداشت... در آن چایخانه خانمها، 8 سال، صبح تا شب لباسهای همه رزمندهها، ملحفه بیمارستانها، اتاقهای عمل و... را میشستند. پس از استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی تعدادی از لباسهای شیمیایی شده هم به چایخانه میآید. و این خانمها بدون اطلاع از شیمیایی بودن لباسها، پس شستن آنها، خودشان نیز شیمیایی میشوند. و سال ها درد و رنج شیمیایی شدن را به جان می خرند تا به گفته خودشان دین خود را نسبت به این انقلاب اسلامی ادا کرده باشند. پی نوشت: این خبر رو سایت مشرق زده بود در طعنه به سیاستمداران متعددی که همگی بخاطر "احساس تکلیف" و نه چیزی دیگه(!) وارد گود انتخابات شده و میشن. احساس تکلیف های امروزی چقدر راحت و باکلاس و بی هزینه هستند... معلوم الحال مجهول الهویه ( چهارشنبه 92/1/21 :: ساعت 11:56 صبح) |
ورود , پسرا ,دخترا , عکس باحال , ورود پسرا ممنوع , روابط دختر وپسر ,روابط دختر و پسر ,زن ,گرل ,گرل فرند ,آرایش ,لباس ,جنسی ,عشق ,عاشق , هوس, ازدواج ,دوست یابی ,شعر ,پسران و دختران ,معشوق ,مهیج